پدر: باید به زبان انگلیسی مسلط باشی،اینکه کارت راه می افته منو راضی نمی کنه
عاطفه خطاب به دختر خالش: سیمین جان اگه تو می خوای منو ببری دانشگاتون حرفی نیست ولی انتظار نداشته باش که منم تورو ببرم دانشگامون.
سیما: زینب جون هروقت آهنگای بابک جهانبخش رو گوش میدم یاده تو می افتم
عاطفه : زینب اون روز پشت کامیون یه جمله قشنگ نوشته بود یاده تو افتادم
الهام: زینب تو سپیده رو دیدی؟ زینب:آره 2 بارم دیدم.الهام:چه خوب،تو فقط اونو ببین
مهندس ....: خانم..... فعلا شما تاپ کلاس هستید......هوراااااا،شیره زینب
زینب : مامان امروز تو پارک لوله........
محمدمهدی : زینب بیا زنگ بزن 119 بیان این آب بارون رو قطع کنن
ریحانه : سلام زینب جون سال نو ت مبارک،خوبی؟شماره خونتون رو می خواستم؟
زینب : شیدا خواهش می کنم
فقط سپیده : زینب آدم شو
زینب: شیدا دریاچه مون موج نداره،نترس
دوره ابتدائی پرستاری درجه 2 با تدریس خانم هاشمی تموم شد،به امید خدا میریم تو داروشناسی
فقط سپیده هم از سه شنبه پنجم اردیبهشت سال هزارو سیصد و و نود و یک خورشیدی می ره واسه گرفتن گواهینامه، قراره با 206 که پدرش میخواد بخره بیاد خونه ما،
بریم بیرون!
پارک آب و آتشیم که رفته تو ریسیورش گیر کرده،اونجا هم میخواد منو ببره،منم قراره در برابر این همه محبت کارت سوخت ببرم 
فقط سپیده: زینب نیشتو باز کن
فعلا....
نظرات شما عزیزان:
فقط سپیده 
ساعت15:56---1 ارديبهشت 1391
خیییییییییییلی باحال بود!!!!!!!!!شیره زینببببببببببب
|